به نام خدا
غیرت و تعصب در قرآن
واژه غیرت به فتح "غین و را" در لغت به معنی حمیّت و غضب،(1) ناموس پرستی و رشک بردن است و به انسان بسیار غیرتمند و ناموسپرست "غیور " میگویند(2) و در اصطلاح صفتی است که انسان را وادار به دفاع شدید از دین و آیین، عِرض و ناموس، مال و کشور خود کند به ویژه این واژه در مواردی به کار میرود که چیزی حقّ اختصاصی شخص یا گروهی است و دیگران میخواهند حریم آن را بشکنند، و صاحب آن، به دفاع شدید برمیخیزد.(3(
واژة تعصّب از ماده "عصب" در لغت به معنی پیهایی است که مفاصل را به هم ارتباط میدهد، سپس هرگونه ارتباط و به هم پیوستگی (مثبت و منطقی یا منفی و غیرمنطقی) را تعصّب نامیدهاند(4) و به تعبیری دیگر به معنای جانبداری کردن از کسی یا از طریقه و مذهبی، حمایت و یاری کردن، به چیزی دلبسته و مقیّد بودن و سخت از آن دفاع کردن است.(5(
واژة "حمیّت" از مادّه "حمی" به معنی حرارت است، و سپس در معنی غضب و سپس به معنی نخوت و تعصب آمیخته با غضب به کار رفته است.(6) این واژه گاه در همین معنی مذموم و گاه در معنی ممدوح و پسندیده به کار میرود، و اشاره به غیرتِ منطقی و تعصّب در امور مثبت و سازنده است. (7)
إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیماً(8) ( به خاطر بیاورید) هنگامی را که کافران در دل های خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایستهتر و اهل آن بودند، و خداوند به همه چیز داناست.
تقسیم واژه ها و اشتراکات و تفاوت آنها
هر سه واژه تقریباً در معنی خشم و غضب همخانواده و مشترک بوده و هر سه واژه ریشه در خشم و غضب دارند که غیرت تعدیل قوه خشم است و جنبه افراط آن جنگ و خونریزی است و جنبه تفریط آن بیغیرتی است(9) و هر یک به دو قسمت تقسیم میشوند:
1. منطقی (مثبت، پسندیده و بدون افراط)
2. غیر منطقی (منفی، ناپسند و افراطی) و در آیه ضمن عدم تصریح به موضوع مورد بحث با کلمة "حمیّت جاهلی"قسم دوّم حمیّت غیرمنطقی را میگوید(10) ومیرساند که حمیّت غیرجاهلی هم داریم که همان غیرت (تعصّب و یا حمیّتِ) منطقی باشد.(11)
این صفت اگر به صورت معتدل در انسان باشد، فضیلتی بزرگ است. چه فضیلتی از این بالاتر که انسان را اجازه ندهد بیگانهای به حریم ناموس یا کشور یا دین و آیین او هجوم برد، بلکه در مقابل او بایستد، و تا سرحد جان دفاع کند.
متأسفانه در دنیای امروز که ارزشهای اخلاقی کمرنگ شده و انحرافات اخلاقی خانوادههایی را فراگرفته، به ویژه در غرب که ارتباط زنان و مردان با افراد بیگانه ناپسند شمرده نمیشود، این واژه (غیرت) به تدریج به فراموشی سپرده میشود و گاه در نظر بعضی، ضدارزش وناشی از تعصّب کور قلمداد میشود، و این یک فاجعه عظیم است در حالی که بدون غیرت، حمایت و دفاع قوی از ارزشها و افتخارات امکانپذیر نیست.
این غیرت خدایی که سبب دفاع شدید از عِرض و نوامیس و کیان مسلمانان می شود سرمشقی برای همه در مسأله غیرت دینی و ناموسی است و نشان میدهد که در برابر اراذل و اوباش و منافقان کوردل و بیماردلان نباید بیتفاوت یا خونسرد بود.
این تعبیر با آنچه از فعل پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در تاریخ نقل شده که در اینگونه موارد سختگیر بود و با متخلّفان برخورد شدید میکرد؛ نشان میدهد که این مسأله به عنوان یک فضیلت اخلاقی و وظیفه اجتماعی پذیرفته شده است.(12)
برخورد قاطعانه قرآن به عنوان غیرت دینی در برابر مزاحمان و منافقان و شایعهپراکنان در این آیه آمده است که می فرماید:
لَئن لَم یَنَتهِ المُنافِقُونَ و الّذین فی قلوبهم مَرَضٌ و الُمُرْجِفُونَ فی المدینة لَنغفریَنَّکَ بِهِم ثُمَّ لایُجارونَکَ فیها اِلاّ قلیلاً مَلعُونینَ اَینَما ثَقفوا اُخِذُوا و قُتّلِوُا تقتیلاً سُنَّةَ اللهِ فی الّذین خَلَوا مِن قَبلُ و لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ الله تبدیلاً(13(
یعنی "اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش میکنند دست از کار خود برندارند، تو را بر ضد آنان میشورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند و از همه جا طرد میشوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید. این سنّت خداوند در اقوام پیشین است، و برای سنّت الهی هیچگونه تغییر نخواهی یافت."
تعبیرات سهگانه در آیه "الْمُنافِقُونَ"، "الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ" و "الْمُرْجِفُونَ" ممکن است همه اشاره به گروه معیّنی باشد که با انواع کارهای خلاف به تضعیف مسلمانان میپرداختند، ولی ظاهر آیه و پارهای ازشأن نزول ها نشان میدهد که اشاره به سه گروه مختلف است:
منافقان با پخش شایعاتی درباره غزوات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مدینه سعی داشتند روحیه مسلمانان را تضعیف کنند، و گروهی از اراذل و اوباش با ایجاد مزاحمت در مورد زنان مسلمان اسباب ناراحتی آنها را فراهم میکردند و گروه دیگری با پخش شایعات دربارة زنان با ایمان، آنها را سخت آزار میدادند. آیه مورد نظر هر سه گروه را تهدید به مجازات شدید، تبعید و قتل میکند... و مفهوم غیرت همین است گرچه آیه تصریح به غیرت ندارد.(14(
- غیرت در روایات اسلامی (غیرتِ بجا و بیجا )
در روایات اسلامی اهمیت بسیار زیادی به مسأله غیرت به عنوان یک فضیلت داد شده و حتّی از خداوند به عنوان غیور (کسی که بسیار غیرت دارد) یاد شده است(15) از جمله:
1. امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: اِنَّ اللهَ غَیُورُ یحبُّ کُلَّ غَیُورٍ و لِغیرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ ظاهِرَ ها و باطِنَها. خداوند غیور است و هر غیوری را دوست دارد و به خاطر غیرتش تمام کارهای زشت را اعم از آشکار و پنهان تحریم فرموده است.(16(
2. در حدیث دیگری همان بزرگوار می فرماید: اِذا لَم یَغُرِ الرَّجُلُ فَهُوَ مَنکُوسُ القَلْبِ. اگر انسانی غیرت نداشته باشد قلب و فکرش وارونه است.(17) به گفته علامة مجلسی منظور از قلب وارونه در اینجا این است که همانند ظرف وارونه است که چیزی در آن جای نمیگیرد، قلب افراد فاقد غیرت نیز تهی از صفات و اخلاق بر جستة انسانی است. (18) این تعبیر نشان میدهد که صفت غیرت رابطه نزدیکی با سایر اوصاف برجسته انسانی دارد.
3. پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: کان ابراهیمُ اَبی غَیُوراً و اَنَا اَغْیَرُ مِنهُ وَ اَرْغَمَ اللهُ اَنْفَ مَن لا یُغارُ مِنَ المؤمنینَ. پدرم ابراهیم مرد غیوری بود و من از او غیورترم.خداوند بینی مؤمنانی را که غیرت ندارند به خاک بمالد.(19(
4. در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ آمده است که ضمن نکوهش از بعضی مردم عراق که زنانشان در بیرون منزل به صورت زنندهای با مردان اختلاط داشتند فرمود: لَعَنَ اللهُ مَنْ لایُغارُ. خدا لعنت کند کسی را که غیرت ندارد(20) و در حدیثی از امام سجاد ـ علیه السّلام ـ رسیده است که فرمودند: لَم یَدخُلِ الجَِنَّة حَمّیَّة غیر حَمّیَّة حمزة بن عبد المطلب...هیچ حمیّتی به بهشت نرود، مگر حمیّت حمزة بن عبدالمطلب زمانی که برای حمایت پیامر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خشم کرد و مسلمان شد؛ در داستان شکمبه ای که (توسط ابوجهل) بر سرپیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ انداختند.(21) (این حمیّت و غیرت بجا است (
ناگفته نماند که در نکوهش غیرت بیجا هم سخنانی از ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ داریم از جلمه اینکه علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: ... و ایّاک و التّغایر فی غیر موضع غَیرَةٍ فَاِنَّ ذلکَ یَدْعُوا الصَّحیحَةَ الی السقم و البَریّةَ اِلی الرَّیب؛ بپرهیز از اینکه در غیر موردش غیرت کنی، زیرا غیرت نابجا، زنان پاک را به ناپاکی و بیگناهان را به آلودگی سوق میدهد(22) و یا امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: لا غیرةَ فی الحلال در امور حلال، غیرت بیمورد است.(23)
------------------------------
پاورقی:
1. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408 ه ق، ج 10، ص 156 و 348، تاج العروس، ج 7، ص 333، و طریحی، فخر الدین، مجمعالبحرین، قم، مؤسسه البعثه، چاپ اوّل، ص 462.
2. عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، اول 1363، ص 896.
3. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب، چاپ اول، 1380، ج 3، ص 431.
4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، دارالکتب الاسلامیة، 1362، ج 15، ص 353، و جمعی از نوسندگان، المعجم الوسیط، ج 2، ص 610. و ابن فارس، مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، دارالکتب العلمیه اسماعیلیان، ج 4، ص 340 ـ 336.
5. فرهنگ عمید، همان، ص 404 و 403.
6. راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ القرآن، مترجم سید غلامرضا خسروی حسینی، کتابفروشی مرتضوی، 1362ج 1، ص 579ـ577،.
7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، همان، ج 22، ص 100 و 99.
8. فتح: 26.
9. فیض کاشانی، محسن، اخلاق حسنه، ترجمه محمد باقر ساعدی، نشر کانون، انتشارات پیام عدالت، چاپ طلوع آزادی، چاپ دوّم، 1375، ص 53 ـ 56.
10. کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، انتشارات گلگشت، چاپ اوّل، 1375، ص 419، پاورقی مترجم با اندکی تغییر.
11. قریشی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ج 1 ـ 2، ص 186 با کمی تغییر.
12. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 433ـ431.
13. احزاب: 60 تا 62.
14. همان، اخلاق در قرآن، ص 434 و 433.
15. همان، ص 436.
16. همان.
17. الکافی، همان.
18. همان.
19. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404 ق، ج 100، ص 248.
20. همان.
21. الکافی، همان، ج2، ص 308.
22. امام علی ـ علیه السلام ـ ، نهج البلاغه، قم، دارالهجره، ص 405.
23. الکافی، همان، ج5، ص 537.